فروشگاه

این بازاریابی است

۱۸۰,۰۰۰ تومان

16 در انبار

  • توضیحات

    همیشه بازاریابی در اطراف ما وجود دارد. از اولین خاطرات شما تا لحظه‌ی قبل از اینکه این کتاب را باز کنید، دنیا غرق در بازاریابی بوده است. شما یاد گرفتید که لوگوهای کنار جاده‌ها را بخوانید، و وقت و پول خود را صرف چیزی کردید که بازاریابان بابت آن پول پرداخت کرده‌اند تا به چشم شما بیاید. بازاریابی مانند جنگل یا دریاچه، چشم‌انداز زندگی مدرن و امروزی ما را تشکیل می‌دهد.
    از آن‌جایی که بازاریابی برای مدت طولانی در مورد ما اجرا شده است، آن را می‌پذیریم. ما هم همانند ماهی که آب را درک نمی‌کند، نمی‌توانیم ببینم که در واقعیت چه اتفاقی می‌افتد، و توجه نمی‌کنیم که چطور بازاریابی در حال تغییر دادن زندگی ماست.
    حالا وقت آن رسیده که کار دیگری با بازاریابی انجام دهیم. وقت آن رسیده که کارها را بهتر انجام دهیم. تغییری ایجاد کنیم که باعث شود دنیا را طور دیگری ببینیم و صد البته وقت آن رسیده که پروژه خودتان را بزرگ‌تر کنید، اما بیشتر به خاطر اینکه به افرادی خدمت کنید که به آن‌ها اهمیت می‌دهید.
    پاسخ تمامی سوالات کاری همین یک سوال اســـت: «به چه کسانی می‌توانیــد کمک کنید؟»

    بازاریابی این است
    بازاریابی به دنبال بیشترین‌ها است، سهم بیشتر بازار، مشتریان بیشتر، کار بیشتر.
    بازاریابی با انگیزه ی بهتر بودن حرکت می‌کند. خدمات بهتر، اجتماع بهتر، نتایج بهتر.
    بازاریابی به خلق فرهنگ، اوضاع اقتصادی، وابستگی، و مردمی می‌پردازد که شبیه به ما هستند.
    بیشتر از همه، بازاریابی، یک تغییر است.
    فرهنگ‌تان را تغییر دهید، تا دنیای شما تغییر کند.
    بازاریابان تغییر ایجاد می‌کنند.
    هر کدام از ما یک بازاریاب هستیم، و هر کدام از ما توانایی ایجاد تغییراتی غیر قابل تصور را داریم. فرصت ما و تعهد ما این است که بازاریابی را انجام دهیم که به آن افتخار می‌کنیم.

    ارتفاع گل آفتابگردان چقدر است؟
    اکثر مردم به این قضیه توجه می‌کنند که یک نام تجاری چقدر بزرگ است، سهم بازارش چقدر است و چه تعداد دنبال کننده‌های آنلاین وجود دارد. خیلی از بازاریابان وقت زیادی را صرف می‌کنند که نمایش عمومی  به راه بیاندازند تا فقط کمی بزرگ‌تر دیده شوند.
    مساله اینجاست که گل‌های آفتابگردان بلند ریشه‌ای عمیق و پیچیده ای دارند. این گل‌ها بدون این سیستم ها هرگز آنقدر بلند نمی‌شوند.
    این کتاب هم به ریشه‌ها می پردازد. به این می‌پردازد که چطور کار خود را در عمق رویاها، خواسته‌ها، و جوامع کسانی که می‌خواهید به آن ها خدمت کنید، لنگر بیاندازید. به محرک بازار بودن می‌پردازد نه اینکه به سادگی فقط تحت تاثیر بازار باشید.
    می‌توانیم کارهایی را انجام دهیم که برای افرادی که به آن ها توجه می‌کنیم، اهمیت دارد. اگر شما هم مانند بیشتر خواننده‌های من هستید، پس فکر نمی‌کنم نیاز باشد شما به روش دیگری عمل کنید.

    چیزی خودش وارد بازار نمی شود
    بهترین ایده‌ها فوراً مورد استقبال قرار نمی‌گیرند. حتی چند سال طول کشید تا بستنی یخی و چراغ راهنمایی فراگیر شدند.
    به این دلیل که بهترین ایده ها نیاز به تغییرات عمیق دارند. این ایده‌ها در مقابل وضعیت فعلی بلندپروازی می‌کنند، و اجبار نیروی قدرتمندی است، زیرا سر و صدا و عدم اعتماد زیادی وجود دارد. تغییر خطرآفرین است.
    سخاوتمندانه و متفکرانه‌ترین کار شما هم به کمک نیاز دارد تا افرادی را پیدا کند که می‌خواهد به آن ها خدمت کند و موفق‌ترین کار شما هم پخش می‌شود، زیرا خودتان این‌طوری می‌خواهید.

    بازاریابی فقط فروختن صابون نیست
    وقتی که در تد سخنرانی می کنید، یعنی دارید بازاریابی می‌کنید.
    وقتی از رئیس‌تان می‌خواهید که حقوق شما را بیشتر کند، دارید بازاریابی می‌کنید.
    وقتی که برای پارک محلی پول جمع می‌کنید، دارید بازاریابی می‌کنید.
    بله درست است، وقتی که دارید تلاش می‌کنید که کار خود را توسعه بدهید، باز هم بازاریابی می‌کنید.
    در همان مدت طولانی که بازاریابی و تبلیغات با همدیگر و یک موضوع بودند، بازاریابی فقط مخصوص معاونین و روسایی بود که بودجه ی آن را داشتند، اما حالا مال شماست.

    بازار تصمیم می گیرد
    شما چیز فوق‌العاده‌ای ساخته‌اید. باید درآمد کسب کنید. رئیس‌تان می‌خواهد که فروش بیشتری داشته باشد. کاری غیر انتفاعی که خیلی به آن اهمیت می‌دهید، مهم ترین کار است، نیاز به پول دارد. نماینده ی شما خوب عمل نمی‌کند. می‌خواهید که رئیس‌تان پروژه ی شما را تایید کند…
    پس چرا جواب نمی‌دهد؟ اگر خلق کردن مد‌نظر است، اگر نوشتن و نقاشی کردن و ساختن سرگرم کننده هستند، پس چرا اهمیت می‌دهیم که کشف، شناسایی، منتشر و رسانه‌ایی شده‌ایم، یا به طریقی دیگر تجاری شده‌ایم یا خیر؟
    بازاریابی کار ایجاد تغییر در بازار است. ایجاد کردن کافی نیست. تا شخصی را تغییر ندهید، تاثیری هم ندارید.
    نظر رئیس‌تان را تغییر دهید.
    سیستم مدرسه را تغییر دهید.
    تقاضا برای محصول‌تان را تغییر دهید
    برای انجام این کارها تنش ایجاد و منتشر کنید. هنجارهای فرهنگی منتشر کنید. طرح‌های مختلف را ببیند و به تغییر و یا حفظ آن‌ها کمک کنید.
    در ابتدای کار باید آن را ببینید. سپس، باید انتخاب کنید که با دیگران کار کنید تا به آن‌ها کمک کنید که چیزی را پیدا کنند که می‌خواهند.

    چطور بفهمید که مشکل بازاریابی دارید یا خیر؟
    به اندازه ی کافی سرتان شلوغ نیست؟
    ایده‌های شما همه گیر نمی‌شوند؟
    اجتماع اطراف شما چیزی نیست که شما می‌خواهید؟
    افرادی که به آن ها اهمیت می‌دهید به هر چیزی که امیدوار بودند دسترسی پیدا نمی‌کنند
    سیاستمدار شما به آرای بیشتری نیاز دارد، کار شما رضایت‌بخش نیست، مشتریان شما دلسرد شده‌اند.
    اگر راهی برای بهتر انجام دادن کارها می بیند، پس مشکل بازاریابی دارد.
    پاسخ به یک فیلم
    برایان کاپلمن، فیلم‌ساز و تهیه‌کننده، از این عبارت استفاده می‌کند «پاسخی به یک فیلم»، انگار که فیلم یک مشکل است.
    البته که همین‌طور است. مشکل باز کردن قفل تماشاچی (یا تولید‌کننده، یا بازیگر یا کارگردان) است. مشکل پیدا کردن راهی به درون آن‌هاست. به دست آوردن شانسی برای اینکه داستان خودتان را تعریف کنید و بعد حتی بهتر، اینکه این داستان شما تاثیرگذار باشد.
    درست همان طور که فیلم یک مشکل است، داستان بازاریابی شما هم همین‌طور است. داستان شما باید در گوش شنونده طنین‌انداز شود، چیزی را به وی بگوید که منتظر شنیدن آن است، چیزی که آماده ی پذیرش آن است. باید شنونده را به سفری ببرید که در آن تغییر روی می‌دهد و سپس، اگر تمام این درب‌ها را باز کرده‌اید، حالا مشکل باید حل بشود و به قولی که داده‌اید عمل کنید.
    یک سوال بازاریابی دارید و احتمالاً پاسخی هم وجود دارد.
    اما به شرط اینکه شما هم به دنبال پاسخ باشید.

    بازاریابی کار شما شکایتی درباره ی راه بهتر بودن است
    به قول معروف بهترین روش برای شکایت کردن این است که چیز‌ها را بهتر کنید.
    سخت می‌توانید این کار را انجام بدهید اگر نتوانید کلام خود را منتشر کنید، نتوانید این ایده‌ها را پخش کنید، یا نتوانید برای کاری که می‌کنید پول بگیرید.
    اولین قدم در این مسیر بهتر کردن کارها این است که چیزهای بهتری بسازید.
    اما بهتر بودن فقط به شما بستگی ندارد. بهتر بودن در خلا رخ نمی‌دهد.
    بهتر بودن همان تغییری است که وقتی بازار چیزی که ما پیشنهاد می‌کنیم را می‌پذیرد.
    بهتر بودن زمانی رخ می‌دهد که فرهنگ کارم را جذب خود کرده و بهبود دهد. بهتر بودن زمانی رخ می‌دهد که رویاهای کسانی که به آن ها خدمت می‌کنیم را به واقعیت تبدیل کنیم.
    بازاریابان با ایجاد تغییر، بهتر بودن را خلق می‌کنند.
    به اشتراک‌گذاری مسیرتان برای بهتر شدن، همان بازاریابی نامیده می شوند و شما می‌توانید این کار را انجام بدهید. همه‌ی ما می‌توانیم.

  • هنوز نقد و بررسی وجود ندارد

    هنوز رتبهدهی نشده است

    اولین نفری باشید که برای بررسی است “این بازاریابی است”